یا خیر الرازقین
یا خیر الرازقین


روزی حضرت سلیمان (ع )،

نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه سبوسی

 حمل می کرد .

در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد

 مورچه به داخل دهان او وارد شد ،

 سلیمان مدتی به فکر فرو رفت ناگاه دید

آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد

 مورچه از دهان او بیرون آمد،

 سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت

او را پرسید. مورچه گفت : " ای پیامبر خدا در قعر این دریا

سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند .

خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند از آنجا خارج شود

و من روزی او را حمل می کنم . خداوند این قورباغه را مامور کرده 

مرا درون آب دریا به سوی آن کرم ببرد

و من خود را به آن کرم می رسانم و دانه را نزد او می گذارم  

و سپس باز می گردم 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نویسنده : استاد
تاریخ : شنبه 1 آذر 1393
زمان : 11:48


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.